I'm Galaxy Girl

And finally ; all I learned was how to be STRONG but ALONE

I'm Galaxy Girl

And finally ; all I learned was how to be STRONG but ALONE

۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خب فکر میکنم دیگه کافی باشه. کافی باشه این بی‌نظمی و بی‌برنامگی مزخرف که نهایتاً خودم رو بر باد میده. لعنتی تو چشای من نگاه کن بگو به چه پشتوانه‌ای داری این‌جوری هدر میدی زندگیتو؟ کی قراره فردا پس‌فردا که افتادی زمین پا شه بیاد جمعت کنه؟ کی دلش برات میسوزه؟ وقتی به همه‌ی این سوالا جواب میدی هیچ‌کس، این مدلی زندگی کردنت شکرخوری اضافه‌س. ببین من حالم ازت بهم خورد وقتی امروز دبیر فیزیک ازت سوال کرد و بلد نبودی. تو خونده بودی، تو تمرین کرده بودی، تو زحمت کشیده بودی! کتابتو پس داد بهت گفت باید بیشتر تلاش کنی. یاد ابتدایی افتادم که به این شاگرد ضعیفا میگفتن باید بیشتر تلاش کنین و ما مثلا زرنگا چقدر دلمون میسوخت براشون. ترحم رو دیدی تو چشم رفیقات؟ حالا برو بمیر که بد از دستت عصبانی‌ام. ببین دبیر فیزیکتم بی‌شعور بود. دید که از شدت سرفه نمی‌تونی نفس بکشی، دید که وقتی سرفه می‌کنی از حال میری به حال میای، دید پای چشمات کبود شده رنگ به رو نداری. دید که با این همه بازم تکالیفی که خیلی‌ها ننوشته بودن رو نوشتی و بازم مجبورت کرد کلمات رو مقطع ادا کنی، حوصله‌ی لکنتی بودنت رو نکرد و یه‌جوری که این مکث کردنا داره حالش رو بهم میزنه باهات برخورد کرد و در آخر گفت دیر جواب دادی. به کمتر از یک دقیقه میگفت دیر. اون بی‌شعور و نفهم و خر؛ خب؟ تو چی؟ تو که میتونستی اینقدری تمرین کرده باشی که بتونی بی‌درنگ جواب بدی چرا نکردی؟ ولی بیا منصف باش. بیا به خودت رحم کن! تو شنبه کتاب خریدی. شنبه تا قبل از پتانسیل رو حل کردی، یک‌شنبه که فکر نمی‌کنم چیزی خونده باشی و حتی اینقدر از دستت عصبانی‌ام پ فکر تو سرمه که نمی‌دپنم چه غلطی می‌کردی به جای خوندن. دو شنبه که پتانسیل رو حل کردی، حالت بد بود مریض بودی، یه عالمه مهمون داشتین که دهنت سرویس شد، حق داشتی الان دیر جواب بدی نه؟ ولی حق نداشتی خورد بشی. حق نداشتی احازه بدی خوردت کنن! آدما حق ندارن اینقدر بی‌شعور باشن که یکی دیگه رو صرفِ اینکه دیر جواب میده یا تو حرف زدن ممکنه وقتی مضطرب میشه نتونه مثل هزار و یک آدم عادیِ بی‌‌کفایت روون صحبت کنه خورد کنن. آدما حق ندارن ولی این کارو میکنن. تو جرا اینقدر قوی نیستی؟ چرا انتظارات منو برآورده نمیکنی؟ بلد باش خم به ابرو نیاوردن رو. ببین میدونم میتونی یه نفرو مجبور کنی بشنوه ببینه حرف بزنه یا هر چی، ولی تو نمی‌تونی مجبورش کنی بفهمه یا حتی مجبورش کنی نفهمه.من می‌دونم که می‌فهمی خیلی‌چیزا رو، بلد باش گذشت کنی، بلد باش ببخشی و رد بشی!این‌قدر سخته واقعاً؟ سعی کن نفهمی تو شرایط لازم و کافی برای درس خوندن "آرامش روحی" از هر چیزی مهم‌تره. سعی کن یادت نیاد که نداریش، سعی کن یادت نیاد که چی گذشت بهت.

پاشو بهار، من دوستت دارم، من همین شکسته‌هاتو که به خودش فحش میده دوست دارم. پاشو بیا بریم خودمون باشیم. پاشو بساز خواسته‌هاتو. با همین فرمون تو ده سال دیگه چی هستی؟ هیچی نیستی بخدا، اگه بر اثر فشار عصبی نمرده باشی البته. ولی تو رویاهات، اون ته مه های ذهنت تو همونی هستی که شبانه‌روزش رو دوخته به هم و داره کار میکنه. لازمه‌ی این کار کردنا، اون رویا قشنگا که فقط خودم و خودت می‌دونیم ولله که درس خوندن و تحمل کردن این آدما و نظام مسخره‌شه.. دووم بیار، محبوری دووم بیاری!

می‌دونم که خسته شدی، می‌دونم چرا مریض شدی، می‌دونم چته و چی‌میخوای. ولی به رو نیار..پاشو! ببین دوشنبه‌ی اون هفته امتحان فیزیک داری اینقدر بخون که بیست شی! پنج‌شنبه امتحان زیست داری اینقدر بخون که حال اون آوای کصافطِ لعنتی رو که با همه‌ی محبتت بهش لبخند زدی و روشو برگردوند بگیری.. پاشو.. ببین نه تنها این جماعت لاشی، که خودتم یادت رفته کی هستی.. پاشو خودتو به من ثابت کن من دارم میمیرم از دردِ زخم‌زبون و شکستگی..! پاشو خودتم داری میمیری.. نزار بمیریم، دوباره نزار.. 

پاشو درست کن همه چیو من که میدونم میتونی.. من که میدونم..

  • ۰
  • ۰

22

  • atefe kianfar
  • ۰
  • ۰

21

  • atefe kianfar
  • ۰
  • ۰

یک بغضِ هزار آیا..

باور کنید آتش‌فشان‌ـَم را..

و بعدها روزی، روی سنگ قبر لعنتی ام بنویسید زورش به هیچ‌چیز و هیچ‌کس نرسید؛ جز این بغض لعنتی که مدام می‌بلعید و حرف‌های ناگفته که چشم‌هایش بالا می‌آورد..

آه.. این تایپ کردن‌ها فایده ندارد، من میروم بقیه‌ی این بغض‌هارا ببلعم. کاری ندارید؟ ددابظ.

  • ۰
  • ۰

تردید

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

  • ۰
  • ۰

ره رفیقم اسمس دادم : سلام عزیزم خوبی؟ مطمئنی دیگه کلاس فارسی تشکیل نمیشه؟ گوساله بازی در نیاری بخونی جواب ندیااا :||

جواب داد : س ع ن

خدا رو صد هزار مرتبه شکر. از وقتی یاد گرفتیم جای سلام بنویسیم "س" وقت بیشتری برای گذروندن تو نیروگاه‌های هسته‌ای و هوا کردن آپولو داریم. خدایا شکرت.

  • ۰
  • ۰

آدم محکمی که ساخته‌ام، غلط می‌کند بغض‌دار سرفه کند؛ ولی می‌کند. اشتباه محض می‌کند از گلودرد نتواند حرف بزند، ولی می‌کند. آه از آدمِ محکمِ این روزها..

هیچ می‌دانید آشغال‌خوری چیست و چه زمانی پیش می‌آید؟ آشغال‌خوری پیدا کردن یک پیتزاییِ کثیف است که به‌جای اینکه مثل مارلین -کافه‌رستوران مورد علاقه‌ام- یک پیتزا را سی و دو تومن بفروشد چهارتا پیتزا را بیست تومن می‌فروشد. آشغال‌خوری زمانی پیش می‌آید که حوصله‌ی شرح قصه نباشد، وقتی که همه‌ی قصه‌ها خلاصه بشود توی یک گوشی ِ اسمارت که اصلا آمده که گند بزند به زندگی‌ها. آشغال‌خوری وقتی پیش‌ می‌آید که بخواهند به شما بقبولانند سوپ غذاست. آه از این آشغال‌خوری‌ها..

پووووف! من دلم عدس‌پلو با کشمش می‌خواهد. همین حالا!

  • ۰
  • ۰

عررررربدهههههه

امروز کلاس ندارم. خوشحال‌کننده نیست؟ *_______________*

  • ۰
  • ۰

ازم پرسیدن بابات چیکاره‌س، منم گفتم بابام کارگره تو ساختمون سیمان می‌بره. مامانمم تو خونه‌ی بقیه کار میکنه شیش تا بچه هم هستیم!

در جا مدرسه خانواده‌م رو خواست :|

  • ۰
  • ۰

همون جوری که خودم همه رو دوست ندارم، ممکنه منم واسه خیلیا «اه باز این دختره‌ی چندش حرف زد» باشم..

+ ولی خیلی درد داره واسه کسائی که حاضری تهِ مرامت رو بذاری براشون دوست‌داشتنی نباشی!