I'm Galaxy Girl

And finally ; all I learned was how to be STRONG but ALONE

I'm Galaxy Girl

And finally ; all I learned was how to be STRONG but ALONE

  • ۰
  • ۰

خب فکر میکنم دیگه کافی باشه. کافی باشه این بی‌نظمی و بی‌برنامگی مزخرف که نهایتاً خودم رو بر باد میده. لعنتی تو چشای من نگاه کن بگو به چه پشتوانه‌ای داری این‌جوری هدر میدی زندگیتو؟ کی قراره فردا پس‌فردا که افتادی زمین پا شه بیاد جمعت کنه؟ کی دلش برات میسوزه؟ وقتی به همه‌ی این سوالا جواب میدی هیچ‌کس، این مدلی زندگی کردنت شکرخوری اضافه‌س. ببین من حالم ازت بهم خورد وقتی امروز دبیر فیزیک ازت سوال کرد و بلد نبودی. تو خونده بودی، تو تمرین کرده بودی، تو زحمت کشیده بودی! کتابتو پس داد بهت گفت باید بیشتر تلاش کنی. یاد ابتدایی افتادم که به این شاگرد ضعیفا میگفتن باید بیشتر تلاش کنین و ما مثلا زرنگا چقدر دلمون میسوخت براشون. ترحم رو دیدی تو چشم رفیقات؟ حالا برو بمیر که بد از دستت عصبانی‌ام. ببین دبیر فیزیکتم بی‌شعور بود. دید که از شدت سرفه نمی‌تونی نفس بکشی، دید که وقتی سرفه می‌کنی از حال میری به حال میای، دید پای چشمات کبود شده رنگ به رو نداری. دید که با این همه بازم تکالیفی که خیلی‌ها ننوشته بودن رو نوشتی و بازم مجبورت کرد کلمات رو مقطع ادا کنی، حوصله‌ی لکنتی بودنت رو نکرد و یه‌جوری که این مکث کردنا داره حالش رو بهم میزنه باهات برخورد کرد و در آخر گفت دیر جواب دادی. به کمتر از یک دقیقه میگفت دیر. اون بی‌شعور و نفهم و خر؛ خب؟ تو چی؟ تو که میتونستی اینقدری تمرین کرده باشی که بتونی بی‌درنگ جواب بدی چرا نکردی؟ ولی بیا منصف باش. بیا به خودت رحم کن! تو شنبه کتاب خریدی. شنبه تا قبل از پتانسیل رو حل کردی، یک‌شنبه که فکر نمی‌کنم چیزی خونده باشی و حتی اینقدر از دستت عصبانی‌ام پ فکر تو سرمه که نمی‌دپنم چه غلطی می‌کردی به جای خوندن. دو شنبه که پتانسیل رو حل کردی، حالت بد بود مریض بودی، یه عالمه مهمون داشتین که دهنت سرویس شد، حق داشتی الان دیر جواب بدی نه؟ ولی حق نداشتی خورد بشی. حق نداشتی احازه بدی خوردت کنن! آدما حق ندارن اینقدر بی‌شعور باشن که یکی دیگه رو صرفِ اینکه دیر جواب میده یا تو حرف زدن ممکنه وقتی مضطرب میشه نتونه مثل هزار و یک آدم عادیِ بی‌‌کفایت روون صحبت کنه خورد کنن. آدما حق ندارن ولی این کارو میکنن. تو جرا اینقدر قوی نیستی؟ چرا انتظارات منو برآورده نمیکنی؟ بلد باش خم به ابرو نیاوردن رو. ببین میدونم میتونی یه نفرو مجبور کنی بشنوه ببینه حرف بزنه یا هر چی، ولی تو نمی‌تونی مجبورش کنی بفهمه یا حتی مجبورش کنی نفهمه.من می‌دونم که می‌فهمی خیلی‌چیزا رو، بلد باش گذشت کنی، بلد باش ببخشی و رد بشی!این‌قدر سخته واقعاً؟ سعی کن نفهمی تو شرایط لازم و کافی برای درس خوندن "آرامش روحی" از هر چیزی مهم‌تره. سعی کن یادت نیاد که نداریش، سعی کن یادت نیاد که چی گذشت بهت.

پاشو بهار، من دوستت دارم، من همین شکسته‌هاتو که به خودش فحش میده دوست دارم. پاشو بیا بریم خودمون باشیم. پاشو بساز خواسته‌هاتو. با همین فرمون تو ده سال دیگه چی هستی؟ هیچی نیستی بخدا، اگه بر اثر فشار عصبی نمرده باشی البته. ولی تو رویاهات، اون ته مه های ذهنت تو همونی هستی که شبانه‌روزش رو دوخته به هم و داره کار میکنه. لازمه‌ی این کار کردنا، اون رویا قشنگا که فقط خودم و خودت می‌دونیم ولله که درس خوندن و تحمل کردن این آدما و نظام مسخره‌شه.. دووم بیار، محبوری دووم بیاری!

می‌دونم که خسته شدی، می‌دونم چرا مریض شدی، می‌دونم چته و چی‌میخوای. ولی به رو نیار..پاشو! ببین دوشنبه‌ی اون هفته امتحان فیزیک داری اینقدر بخون که بیست شی! پنج‌شنبه امتحان زیست داری اینقدر بخون که حال اون آوای کصافطِ لعنتی رو که با همه‌ی محبتت بهش لبخند زدی و روشو برگردوند بگیری.. پاشو.. ببین نه تنها این جماعت لاشی، که خودتم یادت رفته کی هستی.. پاشو خودتو به من ثابت کن من دارم میمیرم از دردِ زخم‌زبون و شکستگی..! پاشو خودتم داری میمیری.. نزار بمیریم، دوباره نزار.. 

پاشو درست کن همه چیو من که میدونم میتونی.. من که میدونم..

  • ۹۶/۰۵/۲۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی