I'm Galaxy Girl

And finally ; all I learned was how to be STRONG but ALONE

I'm Galaxy Girl

And finally ; all I learned was how to be STRONG but ALONE

  • ۰
  • ۰

من همیشه بمب ساعتی بودم. الان تو دلم شمارش معکوسه، هزارو چهار، هزارو سه، هزارو دو، هزارو یک، بنگ! می‌ترکم الان. می‌دونی شایدم شمارش معکوس از هزارو یک شروع بشه اصلا. چمی‌دونم من که اهل فیلم سینمایی دیدن نیستم. مهم ترکیدنه. مهم اینه که حس میکنم بند بند وجودم داره چاک میخوره از دلتنگی. ای گور بابای هر چی آدم نفهمه که میخواد نفهمه. گور بابای هر چی آدم نفهمه که نمیخواد نفهمه. اصلا گور بابای هر چی آدمه. چی ان این آدما؟ ای‌بابا. همه از دم آشغال آشغال آشغال. یدونه خوب سَوا کردیم واسه خودمون. مال از ما بهترون شد. نرسید به ما. مث این بچه هام که بهشون میگی چی دوس داری دستاشو باز میکنه اینقدر که کتفش در بره. بعد میگه اینقدرتا عروسک. دستامو وا کردم میگم اینقدر تا اون. فقط همون. این وسط یه مشت آدم که روحشون چرکولکه میان فوضولی میکنن تو زندگیت. بعد عق میزنن به همه‌چی و میرن. خب بیا برو بابا دیگه از همون اول. باز یه سری دیگه هستن میگن من کنارتم. ادای صبور بودنو در میارن وقتی نیستن. باز یه دسته ی دیگه هستن که تازه داغ دلشون تازه میشه باید دلداریشون بدی. این وسط از همه آشغال ترم خودتی. 

ببین منو، من نیومدم آدما رو دسته‌بندی کنم، بگم کی خره کی بده کی آشغاله کی خوبه، ولی من هر چی هم بگم باز یه سری همیشه در صحنه میان میگن نه تو با فلان بلاگر بودی. یا مثلا یه سری کامنت ناشناس میاد که با منی؟ اره با خودتم الدنگ! اینا قضیه شون همونه که فحشو میندازی صاحبش میاد برش میداره. بابا من با کسی حرفی داشته باشم میرم یقشو میگیرم آبروریزی میکنم. یه ذره نمیذارم بمونه از آبروی خودم ولی با چنگ و دندون همه زورمو میزنم که حالی طرف کنم یا طرف حالیم کنه. اعصابمو خرد کردین دیگه!

این پسته هم موقته، ای بابا دیدین بیان چی کار کرد؟ چرا مثل تلگرام شده؟ طرف سین میکنه سین نمیکنه؟ خب که چی؟ مثلا تلگرام نمیرفتن بچه ها؟ چه لزومی داشت اینقدر شبیه شبکه های اجتماعی بشه؟ من بلاگستان میخوام این بلاک و مسخره بازیا رو نمیخوام. بلاگستان اونه که کامنت ناشناس و وبلاگ مزخرف و عقیده های الکی دهنتو سرویس کنه حالت بهم بخوره دور شی دلتنگ شی برگردی. رفیق خوباتو جدا کنی. بلاک چیه؟ من هنوز بلد نیستم کسی رو بلاک کنم. ولی یه ور با کامنتای صد سال پیش گریه کردم. یه سریا نباید میرفتن واقعاً! واقعاً..

یه پست سفرنامه‌ای نوشته بودم. مثل همون شمالی دو سال پیشه. اون مشهدی پارسالیه. تو نت تبلتمه ولی حال ندارم انتشارش بدم. همین دیگه. خالی شدم.

  • ۹۶/۰۶/۲۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی